گروه فرهنگی مشرق- بعد از وقوع فاجعه منا و شهادت جمعی از حجاج، شاید شاعران از اولین گروههایی بودند که قلم و ذوقشان نتوانست ساکت و آرام بماند و مجموعهای از اشعار تاثیرگذار و زیبا شکل گرفت. اشعاری که در خبرگزاری فارس، ایسنا، تسنیم و ....منعکس شدند. مجموعه زیر بخشی از تلاش شاعران متعهد و مسلمان ایرانی است.
1- عيد قربان حرام شد روزي
شاعر : خليل روئينا
در سکوتی که عطر خلوت داشت، ناگهان ازدحام شد روزی
جای باران گرفت طوفان و، عمر گُلها تمام شد روزی
حرمت از شاخه ها جدا افتاد، در، ابابیل با خدا افتاد
یاد اصحاب فیل افتادم، کعبه بی احترام شد روزی
جهل دستش به دست شیطان داد، كم كم آمد به مکر میدان داد
گفت شیطان مواظبت هستم، سنگها در نیام شد روزی
عاشقان یک نفس کم آوردند، یک نفس در قفس کم آوردند
بال پرواز بال آزادی، زخمی تیر و دام شد روزی
لاتها سینه را خراشیدند از دوباره هبل تراشیدند
با به خون خفتن مسلمانان، لات دنیا به کام شد روزی
ذبح کردند جای اسماعیل، عشق را در منای اسماعیل
در منا شد قیامتی بر پا، عید قربان حرام شد روزی
بوسه، نارس به روی لبها ماند، جای می در سبوی لبها ماند
جای ذکر سلام، هر عاشق قسمتش والسلام شد روزی
2- بخشی از این مثنوی بلند " جوی خون شد از منا جاری به حج"
شاعر: منصور نظری
میسرایم از غم و درد مِنا - شیعه را آن غِصّۀِ درد آشنا
عاشقان را دیدۀِ مانده به راه - غِصّۀِ گم گشتن یوسف به چاه
میسرایم در تب دلواپسی - عاشقان را مثنویِ بیکسی
دیدههای منتظر بر راه را - حُرم آتش، بر لبانِ آه را
از عراق و از یمن تا از دمشق - دم به دم افزونتر آید شورِ عشق
عرشیان و فرشیان بیتاب او - از حجاز آید شمیمِ ناب او
سُرمه در چشمِ سَحَر، شب میکند - آسمان از داغ او، تب میکند
بوی دیگر میدهد آدینهها - گشته برپا کربلا در سینهها
از یمن آید شَمیمی دلنواز - فاشِ مستی میکند، پیمانه راز
سینهها لبریز شوق و اشتیاق - صبحِ صادق چیره بر شامِ فراق
میرسد ما را سحرگاهِ ظُهور - رو به پایان میرسد این راهِ دور
ساغرِ سبز وِلا بِگرفته دست - میرسد ساقیِ صَهبای اَلَست
آن محمد زادۀِ حیدر تبار - در میان بسته علی را ذوالفقار
از سعودیها بگیرد تا حرم - بیرق سبز ولا آرد علم
نعرۀِ انِّی اَنالمهدی زند - اندرون کعبه بُتها بشکند
میرسد آن مخزن الاسرار هست – تا دهد بر لشکر ظلمت شکست
چون علی مردانه از جا خیزد او - خونِ ضحاکِ سعودی ریزد او
از یمن بند سعودی وا کند - کربلایی در عَدن بر پا کند
ظالمان بر منا را حد زند - بر بقیع عاشقی مرقد زند
کُشته قومی شد به رَمیِ آن مَرید - بو که باشد بر ظهور حق نوید
آسمان را بوی نورش میرسد - ازمِنا بوی ظهورش میرسد
از منا شور شکفتن میرسد - رخت حیدر کرده بر تن میرسد
میرسد از هر طرف بانگ جرس - بر ظهور او جهانی پر هوس
از مِنا ما را نوایی جانگداز - عاشقی را غِصّه میگوید به راز
میچکد خون از سر و روی منا - کرده غم آشفته گیسوی منا
از منا آوای غم آید به گوش - کعبه کرده رخت ماتم را به دوش
در حریم امن آن معبود پاک - در مِنا قوم عزیزی شد هلاک
گرچه دلها خون از ین درد و غم است - هرچه گویم زین مصیبت او کم است
هم ولی گویم به عشق و شعر و شور - شاید این باشد نشانی از ظهور
گرچه ما را صحبت از مصداق نیست - اِدِّعایی بهر آن اشراق نیست
لیک ما را شور او اندر سر است - غِصۀِ او ماجرایی دیگر است
گرچه ما را آگهی از غِیب نیست -بر ظهورش آرزو هم عیب نیست
آرزو داریم وصل یار خویش - در دل شوریدۀِ غمبارِ خویش
جوی خون شد از منا جاری به حج - یوسف گم گشته عَجّل بر فَرَج
3-از مِنا می آورند اخبار داغ دور را
شاعر: علی فردوسی
از منا می آورند اخبار داغ دور را…
از مِنا می آورند اخبار داغ دور را
نوحه خوان کو تا بخواند «سعیکم مشکور» را؟
جامه ی احرام پوشیدند، اما شد کفن
مرگ در هم کرده اینجا خاک را، کافور را
سرزمین وحی در دستان کفر است، ای دریغ
در سیاهی ها فرو بردند کوه نور را
شعله ی این خشم را دشنام هم بی فایده است
پس چه باید کرد آل اینقدر منفور را؟
چاره ای جز مشورت با قبضه ی شمشیر نیست
چون نمی داند طرف غیر از زبان زور را
.
هم تراز بشکه ی نفت است، لطفا قبرکن
باز بی زحمت بیا و پهن تر کن گور را
4-کمی حماسه بخوان
مرتضی حیدری آل کثیر
نسوز با غزل گریه چشمهای عزا را
کمی حماسه بخوان سوگ کشتگان منا را
اگر صلاح بدانی بیا و روضه نخوان باد
بچرخ و شعله بزن آههای سینهگشا را
اگر تو گریه کنی، من بنالم، آب بموید
رها کنیم به دست که بیرق شهدا را؟
شب از غلاف برون است و ما سکوت غلافیم
صریحتر شده ظلمت عزا بس است خدا را
در این جنایت بیانتها به خون شهیدان
قسم که خسته نمودیم دستهای دعا را
کلید کعبه به دست اینک این ابولهب است آه
که جای داده در این خانه "لات" بی سروپا را
کجاست عزم محمد (ص) که با لبانی از اعجاز
ندا دهد دم "تبت یدا ابی لهبا" را
سوار بر خر دجال قوم آل سعودند
که بستهاند ره موجهای رو به سما را
درست موسم "قربان" به پای بسته شیطان
چگونه کشته ببینیم حاجیان منا را؟
5- کاش میشد اگر خدا میخواست
نفیسه سادات موسوی
چمدان را که جمع میکردیم، هرکسی یک نفس دعا میخواست
پسرت عاقبت بهخیر شدن، دخترت اِذن کربلا میخواست
اسمها را نوشته بودی تا، هیچ قولی ز خاطرت نرود
مرد همسایه شیمیایی بود، همسرش وعدۀ شفا میخواست
من که این سالها قدمبهقدم، پابهپای تو زندگی کردم
در خیالم دمی نمیگنجید، دل بیطاقتت چهها میخواست
تو شهادت مقدّرت بوده، گرچه از جنگ زنده برگشتی
ملکالموت از همان اول، قبض روح تو را مِنا میخواست
عصر روز گذشته در عرفات، در مناجات عاشقانۀ خود
تو چه گفتی که من عقب ماندم؟ که خدا هم فقط تو را میخواست؟!
ما دوتن هر دو همقدم بودیم، لحظه لحظه کنار هم بودیم
کاش با هم عروج میکردیم...
کاش میشد...
اگر خدا میخواست...
6-چند روزیست که مغشوش شده فکر منا
«محمد عبدالهي مهرآيين»
چند روزیست که مغشوش شده فکر منا
بهر حرفی که زده یک نفر از انجمنا
او بگفتا كه دگر فصل گل و مُل بگذشت
گل و بلبل نکند چاره ء این درد منا
شعر نو ایده ء نو در نطرم خوش باشد
نه دگر سجع وهم قافیه دارد ثمنا
شعر باید سخن روز بباشد که دگر
بکند چاره همه علّت امروز منا (که مفاد این بیت را کاملا قبول داشته و بآن ایمان دارم )
لیک این قافیه تنگ آمده بر آن شاعر
شعر نظم است و به نظم است همه فوت و فنا
شعر کهنه فقط از بلبل و گلها که نگفت !
مْهر تایید زند شعر کهن حرف منا
جمله پند یست حکیمانه برای من وتو
که بدان معترفند ؛ جمله ادیب وطنا
چون ؛ حکیم اند ابوالقاسم فردوسی وهم
سعدی و حافظ و بس شاعر ایران منا-
عمق گفتار حکیمان حُکَما درک کنند!
ورنه سطحی است برای دگران این سخنا
تو زکالای خودت دَم زن و تبلیغ نما
نی که کالای دگر بَد ؛ و خوش است مال منا
هریکی جنس و متاع خودمون عرضه کنیم
مشتری هست گزیند ز شما یا ز منا
ور که بازار کسادست تورا من چه کنم ؟
جنس مرغوب بیاور که رباید ثمنا
یک تن از آنکه تو گویی نشده فردوسی
یا که سعدی و دگر شاعر دیروز منا
کسی از ایده و هم شاعر تو بد که نگفت!
چرت و پرت از چه بخوانی تو دگر" شعرمنا ؟؟
آن گل و چهچهِ بلبل که چرندش خوانی
بُده خود روح بشر درهمه عصر وزَمَنا !
خاك راه همهء اهل ادب (مهرآيين )
بامژه پاك كند خاك ره از انجمنا
7- اشعاری که در فضای مجازی غیررسمی منتشر شد:
ای حاجی فدا شده در "مکه و منا"
حج تو شد شبیه حسین "حجه الوداع"
....................
برای کشتن زائر بسی درایت شد
عجب که ظلم عظیمی بر این جماعت شد
خدا کند که بپاشد اساس آل سعود
از این فجایع خونین که در عبادت شد
ناگهان بغض دلی واشد از این حس سجود
چند صد کشته بجا مانده در این واقعه بود
شاعری با خشم این بیت سرود
لعنة الله علی طائفه آل سعود
آنطرف مسجدالاقصی خون است
دریمن خشکی ودریا خون است
درمنا دیده و دلها خون است
این همه فتنه که آورده وجود؟
لعنت الله علی آل سعود
.................................................
خورشید به گود آمده سرگرم قنوت است
این آل سعود است که در حال سقوط است
هستند شیاطین همه درگیر تبانی
ایران شده آماده ی یک جنگ جهانی
آماده شده لب بزند جام جنون را
صادر کند از نفت عرب بشکه ی خون را
بیزار ز جنگیم ولی مرد جهادیم
دادیم سرودست ولی باج ندادیم
ما منتظر حمله ای از سوی حجازیم
تا بین بقیعش حرمی نا
"درّ" نجف سینه ی ما از غم یاران
خونین شد و مانند عقیق یمنی شد!
یا فاطمه گفتیم گذشتیم ز طوفان
گفتیم "علی" ناشدنی هم شدنی شد
آماده ی آنیم بپوشیم کفن را
ایران که نمرده ست بگیرند یمن را
هر شاه سعودی شده یک نوکر دربست
در پشت لباس عربی فتنه ی غرب ست
ننگی که به پیشانی شاهان سعودیست
زیر سر یک مشت مسلمان یهودیست!
چشمان جهان در پی آن یکه سوار است
این عطر یمانیست که لبریز بهار است
از نام علی واله و مستیم همیشه
ای خاک یمن پشت تو هستیم همیشه
شاعران از اولین گروههایی بودند که بهدنبال واقعه "منا"، قلم و ذوقشان نتوانست ساکت و آرام بماند و مجموعهای از اشعار تاثیرگذار و زیبا شکل گرفت.